Best Actor Best Actor Sam Derakhshani آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان شنبه 18 آبان 1392برچسب:مجیدواشقانی,گفتگوی جدیدمجیدواشقانی,مجید,اشقانی از ماتادور گفت,گلایه های مجیدواشقانی,عکس جدیدمجیدواشقانی, :: 12:48 :: نويسنده : رها
خبرنگار=فرهاد نجفي در گفت و گويي كه داشتيم اظهار كرد هدف از انتخاب مجيد اين بود كه ميخواستيم كاراكتر احسان ثامن تا حدودي شيرين هم باشد، (ما كه چيزي نديديم) - به غير از يك سكانس آن هم خيلي ضعيف ما چنين چيزي از احسان نديديم و چون شرايط براي چنين بازي مهيا نبود. شما فرصتي ديدي كه من بتوانم نقش را شيرين كنم؟! چي بگم... تو در جريان توليد كار نبودي، باور كن گاهي الان كه سريال را ميبينم غبطه ميخورم كه اي كاش اينگونه بازي ميكردم و آنجا آن طور... زماني كه هيچ چيزي براي نقش در نظر نگرفته باشند تو هر كاري كني ميشود آيتم، مقطعي و نمي رود در دل شخصيت...وقتي اين شخصيت شيرين ميشود كه من شيريني را با كاراكتر همراه كنم، اگر يك جا جدي باشد و يك جا شيرين، كاراكتر ميشود بلاتكليف... رهاااااا=اقای خبرنگار ما که کلااااااااااااا متوجه نشدیم این اقای نجفی چرا اینقدر به شیرینی و مهربانی اهمیت میدهد!!!!!!!!!!!!!!!! هدف فرهادنجفی از انتخاب اقای درخشانی هم خنده مهربانشان بوده است!!!!!!!!! دوتا پست زیر را هم حتما بخونید 3فکر ميکنم وقتي که از هوش سياه صحبت ميکرديم، بازي تو در سريال «ماتادور» به پايان رسيده بود؟ ـ بله ولي سه چهار ماه از هر دو کار همزمان بود، *نقش تو در هر دو سريال به رغم تفاوت در رنگ و لعاب يک شباهت داشت و آن هم اينکه در هر دو سريال ايفاگر کاراکترهاي آشنا به برنامه هاي کامپيوتري بودي ـ بله ... 3اين اتفاقي بود؟ ـ بله... 3به هيچ يک از دو پروژه نگفتي که من در آن سريال ديگر هم نقشي شبيه به اين را دارم تا تغييراتي حداقلي ايجاد شود؟ ـ اگر ميگفتم گوش ميدادند؟! 3مگر عوامل توليد به حرف بازيگران پروژه اهميتي نميدهند؟ ـ کي به حرف بازيگر گوش مي کند؟! ضمن اينکه براي خودم هم اهميت نداشت. 3اما من شنيده ام کارگردانان به صحبت برخي از بازيگران گوش مي دهند و حتي با پيشنهاد آنها تغيير دکوپاژ، ميزانسن و حتي قصه و فيلمنامه مي دهند؟ ـ بله اين مخصوص بعضي از بازيگران است. آن دوستان قواعد و قوانيني را كه کارگردانان به حرفشان گوش کنند را بلد هستند ولي من هنوز ياد نگرفتم. 3پس ممکن است يک روز تو هم ياد بگيري؟ ـ خدا نکند، ببين برخي از بازيگران براي اينکه بازيگر بشوند بازيگري مي کنند برخي لابي گري مي کنند، اين دو مسئله با هم خيلي فرق داد. 3و تو؟ ـ من براي ديده شدن بازيگري مي کنم. 3ولي به نظرم در اين سينما و تلويزيون قدري از دومي هم نياز است و گرنه كلاه هنرمند پس معركه است، (مگر در شرايطي خاص و استثنايي). ـ صد در صد قبول دارم ولي من اگر لابي گري را بلد بودم جايگاهم خيلي بهتر از اين چيزي بود که الان مي بيني! لابي گري در هر حرفه اي وجود دارد فوتبال، اداره جات و... ولي متاسفانه با روحيه من سازگار نيست هر بار که مي خواهم اين کار را انجام بدهم دست و دلم نميلرزد اگرهم انجام بدهم اوضاع را بدتر مي کنم... (مي خندد) 3معلوم است که هنوز حرفهاي نشده اي ـ نه علت اين است که حس من اصولاً با اين رفتار هم خواني ندارد اما خيلي از دوستان که اين كار را بلد هستند در کارشان هم موفق هستند، در نهايت ميشود هزار زدن سوزنگر و يک زدن آهنگر، حالا مدام برو تمرين کن و بازيگري کن، تلاش کن ولي با يک حرکت از سوي مقابل همه چيز ختم ميشود، چون سيستم، هواي او را خواهد داشت. 3کم کم داري وارد حاشيه مي شوي... ـ (مي خندد) 3معلوم است پتانسيل حاشيه را داري! ـ نه تو داري مرا به حاشيه ميبري... 3بعد از سريال «ماتادور» پيشنهادي نداشتي؟ ـ من بعد از «ماتادور» سه تا تله فيلم کار کردم. 3منظورم ديده شدن سريال است ـ به نظرم آن زمان گذشت که يک بازيگر مي آمد و با موفقيت در يک کار براي کارهاي ديگر انتخاب مي شد. (حالا چه در سينما و چه در تلويزيون) و حتي براي نقش هاي بهتر... 3چرا فکر مي کني زمان اين اتفاق گذشته؟ (هر بازي خوب در يک کار عامل ديده شدن بازيگر و انتخاب او براي کارهاي ديگر است) ـ بعد از سريال «مسير انحرافي» نود و نه درصد معتقد بودند که من کمدين خوبي هستم. انتظار داشتم بعد از آن کار بتوانم چند کار کمدي بازي کنم.(البته علي رغم ميل باطني) اما بعد به اين نتيجه رسيدم که ما چند گروه كه در سينما و تلويزيون كار كمدي انجام ميدهند داريم. 3که ورود به آنها غيرممکن است؟ ـ دقيقاً، اين گروههاي موفق تنها با اعضاي گروه خودشان کار مي کنند. يعني اگر در عرصه کمدي در حد چارلي چاپلين هم که باشي براي اينها ديده نميشوي... 3ضمن اينکه پس از «مسير انحرافي» توليدات تلويزيون هم افت محسوسي داشت. ـ دقيقاً، اولاً توليد نمي شد ثانيا اگر مي خواستي کار کني بايد مي رفتي در يک گروه ضعيف و يک تله فيلم بد کار مي کردي که اين اوضاع را بدتر مي کرد. 3اما تو پس از سريال «مسير انحرافي» در همين اوضاع کم کاري تلويزيون دو سريال کار کردي و در دو نقش متفاوت ديده شدي و اين خوش شانسيات بود؟ ـ بله من آدم خوش شانسي بودم، چون اگر بعد از «مسير انحرافي» يک سريال طنز کار مي کردم در اين ژانر مي ماندم و تبديل مي شدم به يک بازيگر طنز کار، که متعلق به هيچ گروهي هم نيست. «هوش سياه» را کار کردم که مخاطب عام و خاص به من نمره قبولي داد، اينجا هم انتظار يک پيشنهاد خوب را داشتم و ديدم در ژانر جدي هم يکسري فرمول هايي وجود دارد که گويا در مورد تو جواب نمي دهد. به همين دليل است که مي گويم زمان اين ماجرا که تو خوب باشي ديده مي شوي و انتخاب مي شوي گذشته است. از سوي ديگر و از شانس بسيار خوب من، سه سريال من دقيقاً خورد به دوره اي که تلويزيون توليداتش تعطيل شد، سينما کاملاً ورشکسته و بازار ويدئويي هم کاملاً نابود شد... الان دارم به اين نتيجه مي رسم که اصلاً مهم نيست تو بازيگر خوبي باشي يا خير 3يعني معتقد هستي فاکتورهاي ديگري هم وجود دارد؟ ـ بله فاکتورهايي که خوشبختانه يا متاسفانه از بازيگر بودن تو مهمتر است. 3و اما احسان ثامن سريال «ماتادور» و حضور تو در کنار چند بازيگر جوان اما چهره؟ ـ بازي کردن کنار بازيگران شناخته شده هم خطرناک است و هم مي تواند فاکتور مثبت باشد. از اينکه کنار يکي دو بازيگر شناخته شده کار کنم نميترسيدم چون در سريال «مسير انحرافي» کنار 20 بازيگر شناخته شده کار کردم نه 3 نفر، در سريال «ماتادور» در کنار پوريا پورسرخ بودم که در هر کاري با هم بوديم رابطه تنگاتنگ و خوبي داشتيم و اصولاً حضور او برايم کمک است و در واقع نقطه مثبت قضيه بود. درمورد بقيه دوستان هم نظري ندارم ولي از همبازي بودن با اين دوستان ناراضي نيستم چون مي دانستم فرصت اين را دارم که گليم خودم را از آب بيرون بکشم. 3احسان ثامن چه تعريفي در فيلمنامه «ماتادور» داشت؟ ـ تنها گفته بودند که او يک متخصص سايبر است همين! 3و اين کافي بود براي ايفاي يک نقش در سريال 10 ـ 12 قسمتي؟ ـ نه 3در واقع تو هم در دل قصه قرار گرفتي و با تيم توليد پيش رفتي؟ ـ قرار گرفتم در دل قصه و شرايط توليد کار و فيلمنامهاي که دائماً بازنويسي مي شد. از اين مسئله هم ضربه خوردم و هم برد کردم. اصولاً در سريال اکشن اتفاقات سوار بر ماجرا هستند نه انسان ها به همين خاطر تو در اين ژانر در مقام بازيگر آنقدر ديده نخواهي شد که به ليست بازيگران ستاره اضافه شوي. من پس از اين سريال فهميدم که کار اکشن بازيگر خاص خودش را مي طلبد و کار هر کسي نيست. 3اما شخصيت احسان فرصت ديده شدن بيشتري داشت؟ ـ بله به شرط اينکه شخصيت پردازي اين مجال را بدهد که يک جاهايي بتواني شخصيت را سوار بر قطار کني و جا نماني! 3خب اين ايراد به فيلمنامه «ماتادور» وارد است ولي بازيگر هم بايد يک جاهايي بتواند خلاقيتش را به شخصيت تزريق کند و... ـ صد در صد، من فکر مي کنم يک فرمول نانوشته وجود دارد و برخي بازيگران در طول مسير به اين مي رسند که چه نقش منفي بازي کنند و چه مثبت، چه اکشن، چه درام و ... هر شخصيتي را که بازي مي کنند براي بيننده آن را محبوب مي کنند. ما شخصيت هاي منفي و تلخي داشتيم که تماشاگر آنها را دوست دارد 3سريال «هوش سياه»، «خواب و بيدار» و... -دقيقاً، من فكر مي كنم اگر بازيگر به اين فرمول دست پيدا كند هر خوراكي را كه به بيننده مي دهد مورد توجه و اقبال قرار مي گيرد. 3البته اين مسئله به جنس بازي بازيگر، نوع نگاه، فيزيك صورت، لحن و بيان و... بستگي دارد. - به شدت موافق هستم. من دارم براي هر نقش تلاش ميكنم كه آن كاراكتر را اول محبوب كنم. 3فرهاد نجفي در گفت و گويي كه داشتيم اظهار كرد هدف از انتخاب مجيد اين بود كه ميخواستيم كاراكتر احسان ثامن تا حدودي شيرين هم باشد، (ما كه چيزي نديديم) - به غير از يك سكانس آن هم خيلي ضعيف ما چنين چيزي از احسان نديديم و چون شرايط براي چنين بازي مهيا نبود. شما فرصتي ديدي كه من بتوانم نقش را شيرين كنم؟! چي بگم... تو در جريان توليد كار نبودي، باور كن گاهي الان كه سريال را ميبينم غبطه ميخورم كه اي كاش اينگونه بازي ميكردم و آنجا آن طور... زماني كه هيچ چيزي براي نقش در نظر نگرفته باشند تو هر كاري كني ميشود آيتم، مقطعي و نمي رود در دل شخصيت...وقتي اين شخصيت شيرين ميشود كه من شيريني را با كاراكتر همراه كنم، اگر يك جا جدي باشد و يك جا شيرين، كاراكتر ميشود بلاتكليف... 3با نويسنده در تماس و ارتباط بودي؟ - من با آرش قادري دو كار انجام دادم، به نظرم نويسنده فوق العاده باهوشي است، اما شرايط اين كار كاملا متفاوت بود، بازنويسيهاي سر صحنه و شرايط خاص كار جريان را كلا تغيير داد. شايد ايراداتي كه شما در فيلمنامه ميبينيد بر ميگردد به دو دستي كار... 3 و فرهاد نجفي جوان در ژانر سخت اكشن... -فرهاد اصولاً كار اكشن را دوست دارد و خودش را كارگردان اكشن مي داند. در اين زمينه بسيار مطالعه كرده، فيلم ديده و الگو برداري ميكند. ژانر را خوب مي شناسد. حالا اينكه چند درصد از كار درآمده يا نه تا يك درصدي در دست كارگردان است. نه فرهاد، از دست كارگرداني خارج است چون ما در ايران كار ميكنيم). 3از حضور خودت در سريال «ماتادور» چقدر راضي هستي؟ - من زمان ايفاي نقش به اين سؤال تو فكر مي كنم پس تمام تلاشم را مي كنم كه امروز بگويم از خودم ناراضي نيستم.
نظرات شما عزیزان: نفس
ساعت22:09---18 آبان 1392
نترس پانته آ جون. من دیگه به هدایت تو امید ندارم.
رها جون قول بده بازم از پوریا و مجید عکس بذاری. آخه همه اش عکس های سام و پژمان رو میذاری. چقدر تبعیض؟ نه واقعا. پاسخ: باشه نفسم شما بگید چی میخاید من واستون پیدا میکنم میزارم اتفاقا دو تا عکس جالب از پوریا دارم به نوبت میزارم پاسخ: بشرطی شما هم کامنت وااااااسم بزارین پانته آ
ساعت14:49---18 آبان 1392
یعنی رها دارم منفجر میشم این نجفیم زد مسیحو شهید کرد حالا کی منو خنثی کنه؟
رهااااااااااا! خیلی دارم خودمو کنترل میکنم!یعنی الآن فقط مونده این پولاده هم شکایت کنه آخ آخ الآن نفس میاد با ماشین از روم رد میشه! آقا این پلیسا ی ویجه دلشون خیییییییییییییلی خونه! به قول داد ماست: من عااااااااااااااااااااااااااااش ق این سریالای پر حواشیم! پاسخ: خخخخ فقط مونده دزدها هم بیان شکایت!!!!!!!!!!!نه پولاد عمرااااااااااااشکایت کنه!!!!!!!!!!! خداااااااااااااااااااییش سریال باحالی بوت خیلی موقع پخشش من میخندیدم مخصوصاااااااااااااارو دیالوگهای پولاد با اوناخمهاش همش خواهرم میگف بیخود نیس مردم دزد میشن این پلیساااااااااااااااا اعصاب ندارن پيوندها
|
|||
|